هه ،بازم کیش ...
انقدر یهویی ما این ور و اون ور میریم که خودم وقت نوشتن خنده م میگیره ... بازم رفتیم کیش ... یه تور ۳ روزه هتل شایان با یه قیمت خیلی خوب به بابایی معرفی شده بود که بابایی چون نمیتونست بیاد اصرار کرد که من و شما بریم ،منم خاله ها و زندایی زهرا رو خبر کردم و زنونه رفتیم ... خیلی خیلی عالی بود ،از هتل شایان هم خیلی خوشم اومد ... فقط هوا خیلییییییییی سرد بود ،انقدر سرد که من که فقط برای شما لباسهای تابستونی برده بودم مجبور شدم برات سوییشرت بخرم ! این بار همه از خوش سفری و ساکت و آروم بودن شما دیگه واقعا به وجد اومده بودن و هی تعریفت رو میکردن ،مخصوصا زندایی زهرا ! برگشتنه هم کلی توی هواپیما خندیدیم ،انقدر خندیدیم که کل مسافرا از...