کیان خان جانکیان خان جان، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 25 روز سن داره

مینویسم برای قاصدکم !

پسرک دو ساله من !

1393/4/10 23:35
نویسنده : مامان زهرا
457 بازدید
اشتراک گذاری

وقتی صدای پاهای کوچولوت رو میشنوم که وقتی از هر اتاقی به اتاق دیگه میرم دنبالم میان احساس خیلی خوبی بهم دست میده ...

غرق شادی میشم ،غرق در لذتی وصف ناپذیر که حتی نمیتونم از یک لحظه ش هم بگذرم !

جدیدا خسیس شدم ،خسیس در قسمت کردن تو حتی با پدرت ،دلم میخواد فقط برای من باشی و کنار من ...

گاهی که می آیی و در آغوشم آرام میگیری و دستم رو میگیری و روی صورتت میگذاری احساس میکنم تمام دنیا خلاصه شده در تو و مهر و محبت و عطوفتی که نسبت به من داری ...

هر چند این روزا آغاز روزهای تربیت عزیزتر از فرزنده اما من با هر اخمی که به تو میکنم یا زمانی که باید یا نبایدی رو بهت تحمیل میکنم هزار برابر بیشتر در خودم میشکنم و فرو میرم ...

عزیزترین عزیز این روزها ،پسرم ...

انقدر ثانیه به ثانیه زندگی من رو از آن خودت کردی که دیگر خودم را فراموش کرده ام ...

شیرین ترین خاطره دهه چهارم زندگی من ،همینطور ساده و مهربان بمان ...

دوستت دارم ...

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

کیان عزیزم ...

فردا روز تولدته و من غرق در خاطرات دو سال پیشم ...

روزها و ساعتها و ثانیه ها مثل برق و باد میگذرن و تو همیشه تنها اتفاق خوب این قلب خسته ای ...

پیشاپیش تولدت مبارک عزیزم ...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)