کیان خان جانکیان خان جان، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 24 روز سن داره

مینویسم برای قاصدکم !

یه جمعه بارونی خوب ...

1393/7/19 10:20
نویسنده : مامان زهرا
537 بازدید
اشتراک گذاری

پریشب کلی بارون اومد و هوا خیلی تر و تمیز شد ،دیروز هم یه نم بارون خیلی قشنگ زد و من از بابایی خواستم که بریم بیرون یه هوایی بخوریم !

رفتیم پارک جنگلی لویزان و وای که چقدر هوا عالی بود و صد البته خنک !

رفتنه یادمون افتاد که صندلی ماشینت توی پیکاپه و بابا حسینت گفت :ولش کن ،حالا بیا یه بار بدون صندلی ماشین بریم بیرون ببینیم چی میشه ...

ماشاالله شما هم تا تونستی اذیت کردی و فهمیدیم که حالا حالاهاااااااااا باید توی صندلیت بشینی ...

همش دوست داشتی که پنجره رو باز کنی یا به دستگیره ها ور میرفتی !

خدا رحمت کنه مخترع قفل مرکزی و قفل کودک ماشین رو !!!

اینجا بابایی دعوات کرد و این مثلا قیافه ناراحت شماست !

نشوندمت روی صندلی و کمربندت رو بستم و کلی شاکی شدی ...

اینم توی پارک که انقدر شیطنت کردی که نتونستم یه عکس درست و حسابی ازت بگیرم !

و امروز که با هم رفتیم خرید و وقتی برگشتیم خونه من هوس کردم از پسر خوش تیپم یه چندتا عکس بندازم !!!

این کارهای عابربانک تاریخ گذشته هم همیشه دستته و وقتی خرید میکنیم اصرااااااار میکنی که تو کارت بکشی ،آخه عاشق کارت کشیدن و پول دادن و این کارایی ...

تازگیا دوست داری کالسکه ت رو خودت هل بدی !

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)