کیان خان جانکیان خان جان، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 14 روز سن داره

مینویسم برای قاصدکم !

به بهانه نه ماهگی ...

1392/1/9 14:20
نویسنده : مامان زهرا
404 بازدید
اشتراک گذاری

وقتی دست های کوچولوت رو روی شونه هام میگذاری و بهم اعتماد میکنی تا بتونی بایستی غرق لذت و شادی وصف ناشدنی میشم که ...

 

وقتی دست های کوچولوت رو روی زانوهام میذاری تا بتونی از زمین بلند شی احساس میکنم قوی ترین آدم دنیام !

 

وقتی شونه های ظریفت رو توی دستهام میگیرم و دور خونه رو با هم تاتی میکنیم احساس میکنم میتونم تمام دنیا رو همینجوری پا به پات راه بیام !

من یک مادرم ,قوی تر از همه انسانهای روی کره خاکی زمین و به تو فرشته آسمونی دل بسته ام ...

 

وقتی دست های کوچولوت رو روی شونه هام میگذاری و بهم اعتماد میکنی تا بتونی بایستی غرق لذت و شادی وصف ناشدنی میشم که ...

وقتی دست های کوچولوت رو روی زانوهام میذاری تا بتونی از زمین بلند شی احساس میکنم قوی ترین آدم دنیام !

وقتی شونه های ظریفت رو توی دستهام میگیرم و دور خونه رو با هم تاتی میکنیم احساس میکنم میتونم تمام دنیا رو همینجوری پا به پات راه بیام !

من یک مادرم ,قوی تر از همه انسانهای روی کره خاکی زمین و به تو فرشته آسمونی دل بسته ام ...

نه ماه توی شکمم جا خوش کرده بودی و بهترین لحظه های عمرم رو با حرف زدن با تویی سر میکردم که نمیشناختمت ...

و حالا ... 

بهترین لحظات عمرم رو طی میکنم در حالی که فقط نگاه میکنم به رشد و نمو تو در کنارم ...

نه ماهه که به یمن ورود تو چراغ خونه مون روشن شده ...

نه ماهه که شدی همه دنیای من و بابایی ...

 نه ماهه که با همیم و با جرات میتونم بگم که بهترین ماه های عمرم رو سر کردم ,بهترین لحظه هایی که در قالب هیچ جمله ای نخواهد گنجید !!!

وقتی نیاز به استراحت دارم و رسیدگی به تو اجازه استراحت بهم نمیده از رسیدگی به تو لذت میبرم !

وقتی گرسنه ام و ترجیح میدم اول غذای تو رو بدم و بعد خودم غذا میخورم یادم میره که یه روزایی اصلا طاقت گرسنگی کشیدن نداشتم !

وقتی نیمه خواب و بیدار به پای تو بیدار میمونم تا هر وقت که دوست داشتی بخوابی فکر لذت خواب و خستگی در کردن رو از ذهنم بیرون میکنم !

وقتی دوست داری توی بغلم باشی و با وجود کمر درد ناشی از زایمان و دست درد ناشی از درس خوندن برای دقیقه ها بغلت میکنم و با هم توی خونه را میریم و آواز میخونیم دردهام رو فراموش میکنم !

به خاطر اینکه لذت میبرم از لحظه هام ,از داشته هام ...

لذت میبرم از مادری ...

از این ثانیه هایی که در کنار هم میگذرنیم ...

از روزهایی که پر از خاطره های سبز شدن ...

و از تو ...

لذت میبرم از تو نازنیم ...

بمان با من تنها تو بمان !

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

نرگس
22 فروردین 92 12:21
انشاالله که همیشه حس زیبای مادر بودن براتون بمونه و سالهای سال در کنار کیان جون و بابای مهربونش و احیانا خواهر برادرهای نازنینش سالم و شاد زندگی کنین.