کیان خان جانکیان خان جان، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 28 روز سن داره

مینویسم برای قاصدکم !

بهار گردی مامان زهرا و کیان کوچولو ...

1393/8/8 23:45
نویسنده : مامان زهرا
482 بازدید
اشتراک گذاری

بابایی رفته کیش و من و شما تنهاییم ...

واقعا وقتی بابایی مهربونت نیست نمیدونم باید چه طوری از پس دلتنگیهام بربیام !؟

پریروز دیدم هوا خیلی خنک شده و تصمیم گرفتم با هم بریم خیابون بهار خرید ...

واقعا مرسی پسرم که انقدر پسر خوب و آقایی هستی و با ادب و تربیتت همه رو مجذوب خودت میکنی !!!

وقتی میریم توی مغازه بلند سلام میکنی و اگر کسی چیزی بهت تعارف کنه تشکر میکنی و میگی مرسی و موقع بیرون اومدن هم حتما خداحافظی میکنی ...

بعد از بهار گردی و خرید سر راه رفتیم پِرپِروک سهروردی برای نهار که چون بابایی نبود و منم همچنان میل نداشتم بیشتر غذاهامون موند و آوردیمشون خونه !

توی رستوران شما تمام مدت با میز پشتیمون که چهار تا دختر خانم خوشگل و خوش تیپ بودن مشغول بودی و به سوالاتشون جواب میدادی و اونام کلی از دستت میخندیدن ،حتی وقتی ازت خواستم که اذیتشون نکنی ناراحت شدن و گفتن که دارن لذت میبرن و خلاصه تا زمان اومدن باهاشون حرف زدی و شیطونی کردی !

نتیجه گشت و گذارمون هم شد یه پلور و کلاه بافتنی خوشگل و یک ست شال و کلاه که البته برای شما انگاری کوچیکه ،ولی خب ازش خوشم اومد ...

اینم توی رستوران که مدام برمیگشتی به پشت !!!

یهویی میرفتی بالا و بهشون میگفتی :سلاااااام 

بعد از ظهر اون روز هم بعد از یک خواب و استراحت کوچولو لباس پوشیدیم و رفتیم دیدن پسر کوچولوی شیدا جون که تازه به دنیا اومده !

این ژاکتت رو مامان جون پارسال برات از قشم سوغاتی آوردن ...

دیشب که من مشغول شکستن کلی گردو بودم و شما با شنیدن صدای دسته های عزاداری امام حسین (ع) گفتی بریم بیرون دسته میبینم (ببینم) !

مبهوت دسته های عزاداری شده بودی و کلی هم سینه زدی ،آخرش هم از ترس سرما خوردنت با کلی رشوه و بستنی و بادکنک و ... اومدیم خونه ...

و امروز بعد از ظهر که حاضر شدیم بریم خونه مامان جون اینا (آخه مامان جون به هوای نذری پزون روز تاسوعا اومدن تهران و بعدش هم دوباره برمیگردن ییلاق ،آخه آقا جون دارن اونجا یه خونه جدید و بزرگ میسازن و کلی درگیرن ،واسه همینم امسال اصلا تهران نمیان)‌ ،الهی بمیرم واسه اون جای زخم روی صورتت ،مامان حواست رو جمع کن گلم !

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)