کیان خان جانکیان خان جان، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 9 روز سن داره

مینویسم برای قاصدکم !

سیسمونی "10"

وسایل خواب و راحتی ,موش موشی   ...   متکای شیردهی متکای شیردهی   کوسن فانتزی  دورپیچ متکا دار  پتوی اسپانیایی   ست رختخواب دم دستی اینم رختخوابی که خودم برات دوختم ... تشک تشک و متکا   تشک و متکا و پتو   ...
24 خرداد 1391

سیسمونی "11"

اسباب بازی های playgro برای بالا بردن هوش و کتاب ها ,فدات بشم ... اسباب بازی ها کتاب ها مجموعه کتاب های آموزشی سنا (خط و نقاشی و ...) مجموعه کتاب های نسیم (مجموعه حیوانات در قرآن) کناب های قاصدک (آموزش نماز ,اصول دین ,فروع دین و ...) قصه های تصویری (تصاویر برجسته) کناب داستان های آموزنده متفرقه ...
24 خرداد 1391

سیسمونی "12"

اینم پیش بندها و خورده ریزها ,جیگرم ... پیش بندها   زانوبند واسه چهار دست و پا راه رفتن بندهای پستونک این بند پستونک و سنجاق سینه ها رو هم باز مامان شهناز از مکه اورده بودن! لیف و بالشتک حمام ست حوله حمام عروسک های حمام ...
24 خرداد 1391

سیسمونی "16"

باز هم لباس ,قلب مامان ...   این 2 تا لباس رو مامان شهناز زمانی که رفته بودن مکه از اونجا واست اورده بودن و به خونه خدا طوافشون دادن ,حیف که طفلکی نموند تا ببینه ... این 2 تا لباس رو مامان شهناز زمانی که رفته بودن مکه از اونجا واست اورده بودن و به خونه خدا طوافشون دادن ,حیف که طفلکی نموند تا ببینه ... سوغات خاله فاطمه (خاله بابایی) از مکه سوغات خاله اعظم (خاله بابایی) از مکه این رو از سفر به مریوان خریدم ...
24 خرداد 1391

سیسمونی "17"

اینم کفش ها و دمپایی ها و پاپوش ها ,فدات بشم ...   کفش ها کفش ها این کتونی ها رو هم مامان شهناز از مکه اورده بودن! این گیوه ها رو خاله فری قبلنا از مشهد واست خریده بوده! این رو از سفر به بانه خریدم پاپوش ها   این رو از سفر به مریوان آوردم دمپایی ها   ...
24 خرداد 1391

کادوهای سرسیسمونی ...

سلام پسر قشنگم   دیروز دایی حمید و زندایی زهرا و خاله الهام و خاله مریم و خاله فری با امیر علی و امیر مهدی و حسام اومدن خونه مون و کادو اوردن برای تولد مامانی و سرسیسمونی واسه پسری قشنگم ‍! عکسای کادوهای تو رو واست میذارم که یادگاری داشته باشی عزیزم  ... اینا کادوهای خاله فری که وقتی دید کلاه نداری فقط واست کلاه خریده ! اینا کادوهای خاله فری که وقتی دید کلاه نداری فقط واست کلاه خریده !   کادوهای خاله مریم     کادوی خاله الهام کادوی دایی حمید ...
22 خرداد 1391

یادگاری !

سلام امیدم ,همه هستی من   ...   من هنوزم در استراحت به سر میبرم و روزهای نسبتا سختی رو میگذرونم مامانی ! آخه یه جا نشستن واسه من خیلی سخته ,این رو به مرور که بزرگتر شدی خوب میفهمی اما خوب دارم تحمل میکنم فقط به خاطر تو ! توی که همه زندگی من و بابایی هستی ... بابا حسین هم بنده خدا این روزا خونه نشین شده و از من و شما مراقبت میکنه و نمیذاره من دست به سیاه و سفید بزنم !!! امیدوارم بتونیم محبت هاش رو یه روزی جبران کنیم ... البته عکس ها رو یواشکی و دور از چشم بابایی زمانی که خونه نبوده گرفتم ,چون اگر بدونه نمیذاره به هیچ وجه دولا راست بشم ! امیدوارم خوشت بیاد قلبم ... راستش رو بخوای تصمیم گرفتم از اتاقت و وسا...
22 خرداد 1391