یادگاری !
سلام امیدم ,همه هستی من ...
من هنوزم در استراحت به سر میبرم و روزهای نسبتا سختی رو میگذرونم مامانی !
آخه یه جا نشستن واسه من خیلی سخته ,این رو به مرور که بزرگتر شدی خوب میفهمی اما خوب دارم تحمل میکنم فقط به خاطر تو !
توی که همه زندگی من و بابایی هستی ...
بابا حسین هم بنده خدا این روزا خونه نشین شده و از من و شما مراقبت میکنه و نمیذاره من دست به سیاه و سفید بزنم !!!
امیدوارم بتونیم محبت هاش رو یه روزی جبران کنیم ...
البته عکس ها رو یواشکی و دور از چشم بابایی زمانی که خونه نبوده گرفتم ,چون اگر بدونه نمیذاره به هیچ وجه دولا راست بشم !
امیدوارم خوشت بیاد قلبم ...
راستش رو بخوای تصمیم گرفتم از اتاقت و وسایلی که واست خریدیم عکس بندازم و بذارم اینجا تا یه یادگاری از این روزا واسمون بمونه ...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی