کیان خان جانکیان خان جان، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 9 روز سن داره

مینویسم برای قاصدکم !

اندر احوالات ماه دوازدهم ...

1392/4/11 10:42
نویسنده : مامان زهرا
315 بازدید
اشتراک گذاری

دیگه کلی بزرگ شدی نازنینم !

دیگه پیشرفت هات ثانیه ای شده عزیز دلم !

دیگه داری آقا میشی !

 

قبلا با کمک گرفتن از هر چیزی که کنارت بود بلند میشدی ...

 

اما ...

اوائل ماه دست هات رو روی زمین میگذاشتی و باسنت رو بالا میبردی و پاهات رو صاف میکردی تا بتونی بایستی ...

از چند روز بعد هم دستهات رو گذاشتی زمین و بلند شدی ایستادی ...

کلی دروازه باز میکنی و از دیدن اشیاء به صورت وارونه خوشت میاد ...

 

دیگه کلی بزرگ شدی نازنینم !

دیگه پیشرفت هات ثانیه ای شده عزیز دلم !

دیگه داری آقا میشی !

قبلا با کمک گرفتن از هر چیزی که کنارت بود بلند میشدی ...

اما ...

اوائل ماه دست هات رو روی زمین میگذاشتی و باسنت رو بالا میبردی و پاهات رو صاف میکردی تا بتونی بایستی ...

از چند روز بعد هم دستهات رو گذاشتی زمین و بلند شدی ایستادی ...

کلی دروازه باز میکنی و از دیدن اشیاء به صورت وارونه خوشت میاد ...

از اواسط ماه هم بدون هیچ کمکی و مثل آدم بزرگا از زمین بلند میشی ...

از اواسط ماه وقتی ایستادی میتونی خم شی و اون چیزی رو که میخوای از زمین برداری ...

راه باز کردن کابینت ها رو کاملا یاد گرفتی ...

چون میدونی اگر در کابینت ها رو باز کنی دعوات میکنم میری دستگیره درها رو میگیری و رو به من داد میزنی که یعنی دعوام نکن ...

به آب خوردن با لیوان کاملا تسلط داری ...

موقع آب خوردن یه وقتایی توی لیوان فوت میکنی و خوشت میاد ...

دوست داری غذاتو خودت بخوری ...

وقت غذا خوردن دوست داری دستت رو بکنی توی لیوان آبت و آب بازی کنی ...

قبلا اگر چیزی روی زمین بود برمی داشتی اما نمیخوردی ولی الان هر چیزی که روی زمین باشه رو برمیداری و سریع میگذاری توی دهانت ...

اشیایی رو که میدونی نباید بهشون دست بزنی برمیداری و فرار میکنی ... 

معنی کلمات نه ،برو ،بیا ،جیزه و نکن رو خوب میفهمی ...

از اواسط ما صورت من و گاها بابایی رو توی دستهات میگیری و میبوسی ...

دس دسی میکنی ،حتی یه وقتایی توی خواب ...

سق میزنی ...

یه وقتایی خیلی ناشیانه با پخش آهنگ نانای میکنی ...

اگر چیزی رو بخوای مجبورمون میکنی بغلت کنیم و با انگشت اشاره ات بهمون نشونش میدی ...

وقتی چیزی رو بخوای و بهت ندیم یا چیزی دستت باشه و ازت بگیریم بلوا به پا میکنی و کلی اشک میریزی ...

دیگه کاملا توی کار کردن با آی پد و گوشی من و بابایی ماهر شدی ...

اگر لب تاپ جلوی دستت باشه به تقلید از من ماهرانه روی دکمه هاش میزنی ...

توی کالسکه نشستنت همراهه با غر و لند که یعنی میخوام پیاده شم و راه برم ...

توی راه رفتن با کفش و صندل کلیاتی مهارت داری ...

یه وقتایی سعی میکنی یه چیزی رو روی یه چیز دیگه بذاری ...

صبح ها تا از خواب بیدار میشی توی تختت مینشینی و سریع نرده های تخت رو میگیری و بلند میشی و می ایستی ...

از روی مبل خیلی ماهرانه پایین میای ...

وقتی پمپرزت خیس میشه توی خونه راه میری و پمپرزت رو میکشی ...

وقتی پی پی میکنی میری جلوی دستشویی می ایستی و پمپرزت رو میکشی و غرغر میکنی ...

وقتی میخوام بشورمت کلی ذوق میکنی و جیغ میکشی از خوشحالی ...

خیلی قشنگ میگی مامام (مامان) ،دَدَ ،بابا ،آبَ ،به به ...

موقع غذا خوردن تا روفرشی و زیراندازت رو پهن میکنم میای میشینی روش ولی اصلا خوب غذا نمیخوری ...

عاشق میوه ای ،مخصوصا موز و هلو ...

تمایلت به اینکه خودت غذا بخوری خیلی زیاده ،ولی نمیخوری که ،بازی میکنی ...

مدام به کابینت ها سرک میکشی ...

دیگه همه چی هم میخوریم ،مثل مامان و بابا !

البته به جز خوراکیهای ممنوع !

قد : 82 

وزن : 12,260

دور سر : 47

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)