کیان خان جانکیان خان جان، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 20 روز سن داره

مینویسم برای قاصدکم !

کتاب خوندن !

1392/8/9 11:36
نویسنده : مامان زهرا
501 بازدید
اشتراک گذاری

اینم کتاب خوندن ما و آقا کیان !

دیشب ،دقیقا بالای سر بابایی در حال خواب ...

اول جلدش رو کندی ...

کتاب خونه ت داره کم کم داغون میشه ...

بعد جلدش رو پاره کردی ...

یک نگاه به تلویزیون ...

یه خورده کاغذ خوری ...

یه جا خونده بودم باید اسباب بازی های خراب بچه ها رو جلوی چشمشون تعمیر کرد تا بفهمن میشه درستش کرد ...

رفتم چسب آوردم و سعی کردم کتابت رو تعمیر کنم !

بازی با چسب و جاچسبی ...

و بی خیال کتاب پاره رفتی سراغ کامیون سواری و رقص ایستاده روی کامیون ...

که یهویی ...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

آرام
12 آبان 92 17:44
عزیزم امیتیس هم عاشق کتاب خوندنه


كيانم دوست داره ،سري كتاب هاي پوپو رو كه براش ميخونم مامان و باباش رو ميشناسه ديگه ،نشون ميده و ميگه ماما بابا !
عسل
13 آبان 92 13:14
کیان خیلی نازه . خیلی دوسش دارم. من نوشته هاتونو از زمانی که باردار بودید میخوندم . خدا واستون نگهش داره انشاالله .فقط ترو خدا مطالبتونو رمز دار نکنید که من دلم واسه کیان جان تنگ میشه....


خاله ش شما لطف دارين !

خودمم رمز دار دوست ندارم ،ولي خوب بايد ديد چه ميشود كرد !!!

چاكر فرناز خانومم هستيم !
هستی
13 آبان 92 14:31
وای زهرا جان چقدر ناز نشسته (عکس 6)
قبون آقا مهندس که تو همه کاری سررشته داره


بعله ،مهندس !
رالیا
14 آبان 92 10:02
خاله جون شما پروفسور میشی حالا ببین من کی این حرف رو زدم قوربون اون کتاب خوندنت خوشگلم


من همين الانم پلفسلم خاله !!!
عسل
16 آبان 92 12:27
واه زهرا جان . فرناز خانم کی هستن؟
با من بودید؟
متوجه نشدم منظورتونو . شرمنده


خواهش میکنم عزیزم !

نه یه مطلبی بود در مورد رمز دار کردن وبلاگ که بین من و فرناز جون یکی از دوستانمون بود !