به بهانه یک ماهگی ...
به بهانه یک ماهگی ... توی آغوشم معصومانه خوابیدی و من رو به یک ماه پیش میبری ...
واست گفتم که چی شد و چه اتفاقاتی تو رو بخشی از زندگی من و بابایی کرد ,اما الان میخوام از احساساتم برات بنویسم ...
اومدی و شدی خورشید روزهام و ماه شب هام 
...
توی آغوشم معصومانه خوابیدی و من رو به یک ماه پیش میبری ...
واست گفتم که چی شد و چه اتفاقاتی تو رو بخشی از زندگی من و بابایی کرد ,اما الان میخوام از احساساتم برات بنویسم ...
اومدی و شدی خورشید روزهام و ماه شب هام ...
گریه هات نفسم رو میگیره و لبخندهای کوچولوت رنگ و لعاب زندگیم رو عوض میکنه ...
راستش رو بخوای هیچوقت فکر نمیکردم یه نفر رو بیشتر از خودم دوست داشته باشم ,اما تو اومدی و شدی عزیزتر از خودم ...
همینه که شب بیداری ها و گریه های وقت و بی وقتت اذیتم نمیکنه گلم ,واسه اینه که عاشقتم ...
اومدی و شدی ستاره شب های دلتنگیم ,میدونم که وقتایی که باهات حرف میزنم همه حرفام رو میفهمی ...
انقدر دوستت دارم که حتی یک لحظه هم نمیتونم دوریت رو تحمل کنم ,یه وقتایی راستش رو بخوای حتی نمیتونم از آغوشم جدات کنم و ترجیح میدم توی بغلم بخوابی ,هر چند که دستم خواب میره و درد میگیره اما لذت در آغوش گرفتنت خیلی بیشتره ...
هر وقتی کسی بغلت میکنه آتش حسادت به جونم می افته و از درون دلم میخواد زودتر بیای توی بغل خودم ...
شاید خوندن این سطور خنده دار باشه واسه تو ,آخه تو هیچوقت نمیتونی مادر باشی ...
همیشه جانفشانی های مادرانه مادرها واسم جای سوال داشت ,اما با به دنیا اومدن تو جواب همه سوال هام رو گرفتم ...
یه شب هایی حتی یک ساعت هم نمیتونم بخوابم و همه وقتم صرف مراقبت از تو میشه ,اما هیچ گله ای ندارم ...
وقتی به دست ها و پاهای کوچولوت نگاه میکنم غرق شادی میشم و از خدا متشکر میشم که شما رو به من سالم و سرحال هدیه داد ...
پسر عزیزم خیلی دوستت دارم ,شاید این جمله خیلی سطحی به نظر بیاد اما بزرگترین و روان ترین عشق جاری بین یک مادر و فرزند رو در خود داره ...
دوست دارم قد کشیدن و بزرگ شدنت رو با چشمان کاملا باز ببینم و هر روزم رو با رشد و بالندگی تو رقم بزنم ...
از خدا میخوام که همیشه در کنارم باشی تا معنی عشق رو هر چه بهتر و مفهومی تر درک کنم ...
عاشقتم 
...
