شیره بادام !
از دیروز تصمیم گرفتم دیگه یواش یواش فرنی و حریره بادام رو جایگزین سرلاک کنم !
دیشب 10 تا دونه بادام رو خیس کردم و نزدیک ظهر پوستشون رو کندم و با الک سیمی رنده شون کردم و ریختمشون توی آب جوش تا خوب شیره شون رو پس دادن ,بعد با چای صاف کن پارچه ای صافشون کردم و تفاله ها رو خودم خوردم و برای شما توی شیره بادام دو تا پیمونه سرلاک ریختم و شما هم خیلی خوشت اومد !
یواش یواش دیگه تفاله اش رو هم برنمیدارم تا شما بادام کامل بخوری گلم ,برای استخوان بندی خیلی مفیده!
فقط سختیش اینه که همه بادام ها باید چشیده بشن تا تلخ نباشن ,چون برای شما ضرر داره و مامان جون میگه بادام تلخ شیرخوار رو گنگ میکنه !!!
امروز صبح خاله فری که با بابایی رفته بود بانک تا پول بریزه به حساب صاحبخونه اومد خونه مون و بعد با هم رفتیم خونه شون !
تا بعد از ظهر چند تا کارتن اسباب و اثاثیه جمع کردیم ,اوووووووووووووه حالا حالاها مگه خونه بابااینا جمع میشه !؟
با اون همه اسباب و اثاثیه !!!
خیلی دلم گرفت !
مخصوصا موقعی که ساک لباس های مامان و بابا رو از کمد پایین آوردیم (آخه یه چندتایی از لباس هاشون رو برای یادگاری نگه داشته بودیم) !
من هم ژیله بافتنی بابا و بلوز آبی مامان رو که این اواخر زیاد میپوشیدن رو آوردم !
همه خاطراتم دارن میرن توی کارتن ,توی دلم آشوبه و احساس میکنم این رو شما خیلی خوب میفهمی مامانی ...
نمیدونم این روزا چرا دارن انقدر تند و تند میگذرن !؟!؟!؟
نمیشه عقربه های ساعت بایستن !؟