خیابون بهار ...
دیروز با خاله مریم (دوستمون) رفتیم خیابون بهار بگردیم ببینیم چه خبره !؟
خاله مریم واسه نی نی تو راهیش میخواست خرید کنه و منم دنبال لباس مناسب و احیانا تم دار بودم برای تولد شما که بعد از کلی بالا و پایین کردن مغازه ها چیز خاصی برای تولد شما نیافتیم جز یک ست کامل لباس که من خیلی خوشم اومد ولی ترجیح دادم با بابایی بریم برای خریدش !
نتیجه بهار گردیمون هم شد یک عروسک نخ کش که شما خوشت اومد و از توی کالسکه دولا شدی و برش داشتی و دیگه نگذاشتی سر جاش ,البته فقط همون موقع عاشقش شدی چون از دیروز تا حالا محلش نگذاشتی !
گزینه خوییه برای آویزوون کردن از دستگیره ماشین و سرگرم شدن شما توی صندلی ماشین ...
موش نخ کش که عاشق پره های چرخون روی شکمش شدی ...
اینم یه توپ که به محض وارد شدن به پاساژ چهلستون توی دست یک مرد دوره گرد بادکنک فروش دیدی و خوشت اومد ,منم خریدمش !
و یک ست لباس که عاشق رنگ سبزش شدم !
بعد از بهارگردی بابایی اومد دنبالمون و اومدیم خونه و زنگ زدیم برامون نهار آوردن و بعد از خوردن نهار و خوندن نماز و یک کم استراحت دوباره من و خاله مریم با عمه مریم و علیرضا و عمرانه رفتیم هایپراستار ...
اونجا هم چیزی که برای شما مناسب باشه نیافتیم ,فقط یک کم خریدای همیشگی و کلی پاستیل برای بابایی !
راستی پریشبا با بابایی رفتین برای خرید ویتامین آ+د از داروخانه که دیدم بابایی این مسواک رو برای شما خریده ...
یه چند مدلی مسواک داری اما اجازه نمیدی که حتی دستمون رو سمت دهانت ببریم !
اینم یه ست دیگه واسه تابستون گرم ,از هفت حوض خریدم ...