نه ،منه ،جیس !
یه چند وقتی نبودم !
یعنی نتونستم درست و حسااااااااااابی وبت رو آپ کنم عزیزم !
توی این چند روز دیگه کاملا احساس مالکیت پیدا کردی و وسایلت رو برمیداری و میگی منه ،حتی گاهی نسبت به وسایل ما هم احساس مالکیت میکنی !
نه رو دیگه خیلی قاطع و بلند اعلام میکنی ،مثلا اگر بغل بابایی باشی و کسی بخواد بگیرتت خیلی محکم میگی نه نه نه !
معنی کلمه جیز رو هم خوب فهمیدی و به چیزایی مثل چایی ،پریز برق و یا قندون اشاره میکنی و میگی جیس جیس ...
البته یه وقتایی هم به هر چیزی که دستت باشه میگی !!!
روزهای پیش کلی درگیر مهمونی تولدت بودم و بعدش هم یه دو روزی رفتیم ییلاق پیش مامان جون و آقا جون ...
راستی اونجا هم که رفتیم یک کیک و شمع هم خریدیم بردیم ،البته از ساوه !
خیلی اتفاقی رفتیم توی یک قنادی و اتفاقا اون قنادی هم ۲ تا کیک با طرح باب اسفنجی داشت که یه دونه اش رو خریدیم !
مزه اش به اندازه کیک تولدت که از قنادی تینا خریدیم خوب نبود اما بد هم نبود !!!
راستی اونجا از مادربزرگ (مادر مامان جون) هم کادو گرفتی ...
توی دو تا پست جداگونه عکس های تولدت و ییلاق رو میگذارم ...