احيا ،باز هم بي قراري !!!
امشب شب نوزدهم ماه رمضونه ...
شب ضربت خوردن حضرت علی (ع) و من کلی غصه دارم ...
غصه دارم بابت اینکه امسال هم مثل پارسال نمیتونم درست و درمون بیدار بمونم و برای عاقبتم عافیت بخوام و بابت گناهانم عذر !!!
همین نیم ساعت پیش داشتم شما رو روی پام میخوابوندم و دعای جوشن کبیر رو هم پای تلویزیون گوش میدادم که به فراز یا فارج الهم ،یا کاشف الغم رسید و دیگه نتونستم اشکهام رو نگه دارم !
آخه من از همون بچگی عادت کردم به بیدار موندن تو شبهای احیا !
به پاک کردن اندوه دلم توی همین شبهاااااا !
یا خونه خودمون مجلس داشتیم یا از خونه بیرون میرفتیم و با هم جلسه ای های مامان شهناز شب رو تا سحر بیدار می موندیم ...
چقدر مومن بود مامانم !
چقدر مدیونشم ،بابت تمام اعتقاداتم !
پارسال که انقدر خسته بودم از زایمان و شیردهی و بی تابی های شبانه روزی شما که هر سه شب قدر با مفاتیحم رو به روی تلویزیون مینشستم اما خواب اجازه بیدار موندن بهم نمیداد ...
و
امسال هم شما هم انقدر توی طول روز اذیت میکنی که قدرت بیدار موندن رو ازم میگیری ...
پارسال با خودم میگفتم :همین امساله ،از سال دیگه میسپارمش به باباش و میرم برای احیاء !
امیدوارم خدا به بزرگی و عظمت خودش همه مون رو عاقبت به خیر کنه !
الهی آمین ...