کیان خان جانکیان خان جان، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 18 روز سن داره

مینویسم برای قاصدکم !

خواب دوباره توی اتاق خواب ...

1392/7/1 23:58
نویسنده : مامان زهرا
654 بازدید
اشتراک گذاری

راستی ...

اینم بگم !

خیلی زحمت کشیدم که شما به خوابیدن پیش ما عادت نکنی و حالا بعد از مدت به این کمی خودم نمیتونم ازت جداشم ...

از دیشب تصمیم گرفتم تا شما بیش از این به خیاری خوابیدن توی هال عادت نکردی دوباره برت گردونم توی اتاق خودت !

قبل از خواب بردمت توی اتاقت و گذاشتمت توی تختت تا یه خورده بازی کنی و تختت رو لمس کنی که اصلا دوست نداشتی توش بمونی و میخواستی بیای بیرون ،بعد هم خیلی راحت پاهات رو گذاشتی روی میله ها و از تخت اومدی پایین !

به باباییت گفتم :اصلا باید این نرده ها برداشته بشن ،این تخت دیگه قابل اطمینان نیست !!!

شب هم شما رو روی یک تشک خوابوندم توی اتاقت روی زمین که ببینم مشکل از اتاقه یا تخت ...

تا صبح خوابیدی و اصلا غر هم نزدی ،اما من اصلا نتونستم بخوابم و مدام میومدم و چکت میکردم !

انگار یه چیزی گم کرده بودم ...

با اینکه دورت متکا گذاشته بودم باز هم میترسیدم قِل بخوری یا بیدار شی و راه بیوفتی توی خونه !!!

صبح هم که میخواستم برم باشگاه بابایی رو بیدار کردم و اومد پیشت خوابید ...

یه چیز خنده دار !

امروز از صبح همش باهات تمرین میکردم که :کلاغه میگه غار غار ...

شما هم اصلا هیچ عکس العملی نشون نمیدادی !

بعد از ظهر که شیرت رو خوردی یک ربع هم نخوابیدی ،بیدار که شدی گفتم :کیان بریم خونه خاله فری !؟

گفتی :گار گار ،انقدر بهت خندیدم که نگو !

بچه م قاطی کرده انقدر اصوات حیوانات رو براش تقلید کردم ...

داشتم لباسهات رو میپوشوندم بریم که دوباره گفتم :کیان کلاغه میگه !؟ گفتی :بِ بِ ...

دیدم برای امروز تمرین بسه ،رفتیم خونه خاله فری !

اونجا هم خاله راضیه اومد با نون بربری و خامه عسلی و پنیر برای عصرونه که شما برای اولین بار قاشق خامه رو از توی ظرفش برداشتی و مستقیم گذاشتی توی دهانت ...

ما هم کلی برات غش و ضعف کردیم و خاله راضیه هم کلی قربون صدقه ت رفت ! 

نمکدون مامان ،دوستت دارم !

خوشتیپ من ...

قربون اون خنده هات بدم !

البته فکر نکنی هنوز هم مثل آقاها توی کالسکه ت میشینی هااااا ،یه ذره که بگذره غر میزنی که بیای پایین !

اینطوری که نگاه میکنی شبیه باباییت میشی ،نازدونه !

اینم خونه خاله فری که هر کاری دلت بخواد میکنی ...

این صندلی رو کی انداخته !؟ متفکر

در حال تبدیل کردن یک سوراخ به پارگی ...

قربون اون دور دهن خامه ایت برم من !

دفعه دومی که قاشق رو تونستی بذاری مستقیم توی دهانت و من تونستم بعکسم !

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

هستی
2 مهر 92 21:14
خاله قربون لب و لوچت جیگر
زهرا جان اینقدر از این دلبری هاش ننویس آخرم ی روز خودم میخورمش این گل پسرتو



شما مختار به انجام هرگونه رفتاری هستین اعم از خوردن و ...