بدشانسي !!!
مسافرت نميريم ...
به همين راحتي ،به همين بدمزه گي !!!
تمام مقدمات سفر زميني به تركيه رو به همراه عمو سيداينا و خانواده كيخسروي فراهم كرده بوديم هااااااااااااا ،كلي هم بابايي بنده خدا ماشينش رو چك اپ كرد تا توي راه به مشكلي برنخوريم اما ...
انگار قسمت به رفتنمون نبود !!!
با ديدن اوضاع بيماري تو و سرفه و بي اشتهايي و شكم روش گاها استفراغ هاي جنابعالي طبق تصميم مشترك من وبابايي قرار شد نريم !!!
حتي دیروز از دکترت اورژانسی وقت گرفتم و با ايشون مشورت هم كردم و گفتن :مسافرت در صورت كنترل تب منعي نداره ،ولي خوب نميدونم چرا تبت قطع نميشه و با خوردن داروها يه جورايي همش بيقراري و نميتوني بخوابي ...
با اعلام اينكه ما نميريم همسفرامون خيلي ناراحت شدن و حتي مريم جون اصرار كرد كه بريم و خودش مواظب تو خواهد بود ولي بهش گفتم :تو خيلي زرنگي سه تا بچه خودت رو جمع كن (هه هه) اما چه ميشود كرد فعلا تو مهمترين و عزيزترين فرد خانواده سه نفره ما هستي و بيشترين تصميمات ما با سنجيدن اوضاع و احوال شما صورت ميگيره ...
زودتر خوب شو گل باغ زندگي ...
وقتی کیان بیمار و بدقلق میشه !!!
حتی نمیگذاری من یه غذای درست و درمون بپزم ...