پیک نیک ...
دیروز با خاله مصی و عمو علی رفتیم پارک جنگلی لویزان و خیلی خوش گذشت ،تا شب هم اونجا بودیم و بساط کباب و ... به راه بود و شما هم کلی اب بازی کردی ...
امروز صبح بابایی برای کاری رفت سمت قزوین و ما تنها موندیم خونه که بعد از زنگ خاله شیوا تصمیم گرفتیم با هم بریم دوباره همون پارک جنگلی ...
زنگ زدم پیتزا پرپروک برامون پیتزا حاضر کرد و بعد هم یه خورده خرید کردیم و رفتیم ...
خیلی هوا خوب بود ،بین دو تا خانواده جا انداختیم و شما و انوشا تا شب کلی خوش گذروندین ...
شب هم برگشتنه رفتیم بستنی خوردیم و خاله شیوا و انوشا رو رسوندیم و برگشتیم !
اینم شرح تصویریش ...
ماشاالله انوشا خیلی قشنگ حرف میزنه و خیلی خوب هم متوجه میشه ،بهش میگفتیم دست بنداز گردن کیان می انداخت اما شما دوست نداشتی و فرار میکردی !
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی