کیان خان جانکیان خان جان، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 8 روز سن داره

مینویسم برای قاصدکم !

کیان و دندونی !

1391/10/21 18:38
نویسنده : مامان زهرا
839 بازدید
اشتراک گذاری

دیشب با اینکه دیفن هیدرامین خورده بودی اما باز هم از ساعت 2 تا 5.5 صبح غرغر میکردی و نمیتونستی بخوابی ,خوب حق هم داشتی نمیتونستی درست نفس بکشی ...

من هم دیگه دارم به بیخوابی عادت میکنم ,جالبه آدم مادر که میشه چقدر زود انعطاف نشون میده نسبت به همه چیز !!!

 

امروز دیدم حالت بهتره خدا رو شکر ,حمامت کردم و یه سه ساعتی هم خوابیدی !

دیدم خیلی خوش تیپ شدی با سرهمی جدید گفتم یه چند تا عکس ازت بندازم !!!

واسه اینکه بمونی روی مبل بهت یک دونه جغجغه دادم و طبق معمول شروع کردی باهاش به خاروندن لثه هات و احساس کردم انگار واقعا لثه هات خیلی می خوارن ,ای کیو سان شدم و یادم افتاد که دندونیت رو چند روز پیش توی یخچال گذاشتم تا خنک بشه و بهت بدم که توی جریانات این مریضیت یادم رفت ,رفتم دندونیت رو آوردم و بهت دادم و طبق معمول اول بررسیش کردی و بعد هم ...

این جغجغه بیچاره

این جغجغه بیچاره

اینم وقتی که دندونی رو دادم دستت و اول کلی زیر و روش کردی !

بعد هم گذاشتیش توی دهنت

و یهویی انگار از سردیش خوشت نیومد و پرتش کردی و شروع کردی به غر غر تا بلندت میکنم !

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

آسمان( فرناز )
22 دی 91 13:07
نازی ..حوصلش سر رفته پسرم