پارک ...
امروز دیدم حوصله ت خیلی سر رفته گفتم بریم پارک شاید خوشت بیاد و سرگرم بشی !
اما زهی خیال باطل ،فقط کلی حرص خوردم و برگشتیم !
خدا رو شکر دوباره خوب توی کالسکه میشینی ،البته تا مقصد !
تا رفتیم توی پارک چشمم به مغازه هایی افتاد که توسط زنان بی سرپرست و یا سرپرست خانوار اداره میشن و هوس خرید کردم که چشمم به این آدمک زیبا افتاد و به یاد بچه گی هام شما رو هم سوار کردم و کلی هم خوشت اومد !
راستی از اون مغازه یه دونه موبایل اسباب بازی اسپایدرمن هم برات خریدم که اصلا جذبت نکرده !!!
خاله فری مواظبت بود و منم که عکاااااااس !
مرسی خاله فری که مراقبمی ...
آخ جون زمین بازی !
آخه مامان جون شما که بازی نمیکنی که !!!
عاشق این اختلاف سطح کوتاه شده بودی ،هی میرفتی بالا هی میومدی پایین !!!
سوار سرسره ت کردم و این بار بدت نیومد !
باز هم هی بالا ،هی پایین !
جمع کردن آشغالهای زمین بازی !
و مامان زهرا که این روزا به خاطر شما چادرش رو کنار گذاشته و کتونی پوش شده تا راحت تر بتونه پا به پای شما بیاد !!!
آموزش برنداشتن آشغال از روی زمین !
نه پسرم ،این کار بده !!!
تاب سوارت کردیم ،انقدر گریه کردی که پیاده ت کردیم و رفتیم سراغ الاکلنگ که از اون هم خوشت نیومد !!!
به فضولی بیشتر علاقه داری !
لمس چرخهای کالسکه و حرص خوردن خاله فری ...
باز هم برداشتن آشغال ...
باز بالا و پایین !
خلاصه شما که بازی نکردی ،منم مدام با دستمال مرطوب دستهات رو پاک میکردم ،خسته شدیم و تصمیم گرفتیم برگردیم !!!
سر راه رفتیم یه خورده لباس برای مامان خریدیم که بیچاره مون کردی !!!
اول از کالسکه پیاده شدی ،بعد رفتی پشت میز ویترین ،بعد بطری آبت رو خالی کردی کف مغازه و بعد هم نشستی و چلپ چلپ میزدی توی آبا ...
من و خاله فری از خجالت و عصبانیت سرخ شده بودیم ،خدا رو شکر که بوتیک دار اشنا بود و هیچی بهمون نمیگفت !
بعد هم رفتیم یه جای دیگه خرید کنیم که انقدر شما جیغ زدی که پشیمون شدیم و برگشتیم خونه !
اینم موبایل اسپایدرمن !
عاشقتم شیطونکم !