کیان خان جانکیان خان جان، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 4 روز سن داره

مینویسم برای قاصدکم !

اولین تجربه دندون پزشکی ...

1392/7/9 9:47
نویسنده : مامان زهرا
523 بازدید
اشتراک گذاری

پنج شنبه و جمعه ای که گذشت رو رفته بودیم ییلاق پیش مامان جون اینا !

 

صبح پنج شنبه رفتیم عکس هات رو انتخاب کردیم و سفارش دادیم و بعد از نهار هم رفتیم ییلاق ...

 

اونجا بساط بلال خورون بود و عمه مریم برای اولین بار به شما بلال داد ،بی خبر از اینکه شما فعلا نباید بلال بخوری ...

شما هم خوردی و کلیاتی خوشت اومد !!!

پنج شنبه و جمعه ای که گذشت رو رفته بودیم ییلاق پیش مامان جون اینا !

صبح پنج شنبه رفتیم عکس هات رو انتخاب کردیم و سفارش دادیم و بعد از نهار هم رفتیم ییلاق ...

اونجا بساط بلال خورون بود و عمه مریم برای اولین بار به شما بلال داد ،بی خبر از اینکه شما فعلا نباید بلال بخوری ...

شما هم خوردی و کلیاتی خوشت اومد !!!

دیروز دیدم زیر لثه هات پوسته های بلاله ،سعی کردم با مسواک درشون بیارم که نشد ،با خودم گفتم :شاید غذا بخوره دربیاد ...

دیروز داشتم نهار رو آماده میکردم و قرار بود خاله شیوا و آنوشا بیان پیشمون که بابایی پوسته ها رو دید گفت :اینا چیه !؟ و من براش توضیح دادم ...

بابایی گفت :یه زنگ به الهام بزن ببین باید چه کار کنیم !؟

زنگ زدم به خاله الهام که بعد از کلی دعوا کردن من به خاطر اینکه توی سن به این کوچیکی بهت بلال دادم گفت :باید درشون بیاری والا لثه ش عفونت میکنه !!!

ناچار زنگ زدیم به دندونپزشک بابایی که گفت :باید با یه سوزن درشون بیارین !؟ گفتم :به نظرتون من میتونم این کار رو بکنم ،یا اصلا پسرم وایمیسته !؟ گفت :بیارینش ،خودم درشون میارم ...

دیگه خاله شیوا اینا که اومدن و نهار خوردیم رفتیم مطب ،بعد از کلی جیغ و داد و خوردن شدن اعصابمون دکتر پوسته ها رو درآورد و اومدیم خونه ...

تا شب شما و آنوشا خیلی خوب با هم بازی کردین و حساااااااابی من و خاله شیوا رو خسته کردین !

راستی شما از آنوشا یاد گرفتی بری روی کامیونت بایستی ،خدا به دادمون برسه !!!

شام هم رفتیم پرپروک پالیزی ،خیلی خوش گذشت !

صبح که رفتیم آتلیه با ماشین آقا جون رفتیم که توی پارکینگمون بود و شما صندلی ماشین نداشتی ،ناچارا من عقب پیش شما نشستم ...

شما هم لم داده بودی روی من و واسه خودت کیف میکردی !

قربون اون شلیل خوردنت ...

خیلی خوشت اومد از بلال ،ماشاالله یه نصفه بلال رو هم خوردی !!!

اینم شیطنت های آنوشا خانوم !

شما روی کامیونت ایستاده بودی و تا من اومدم عکس بگیرم آنوشا شما رو پیاده کرد و خودش سوار شد !

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان پانیسا
11 مهر 92 11:17
الهییییییییییییییییییییییی فدات بشم خاله چه خوشگل و بانمک گاز میزنی آدم حوس بلال میکنه
خوشگل خوشمزه



همین بانمک گاز زدنا انداختمون تو هچل دیگه صدی جون ...
رومینا
11 مهر 92 15:40
ای بابا این بلال چه ها که نکرده.منم راستش نمی دونستم که بلال خوب نیست.


یک تجربه !!!
مونا
12 مهر 92 11:41
ای جانم جیگر شکموی خاله.
زهرا منم دون میکنم به شنتیا میدم البته این قضیه رو نمیدونستم.واسه داغیش نمیدادم.




منم از ترس دل درد ميخواستم بهش ندم !!!
هستی
14 مهر 92 14:33
وای به خالش (خودم ) رفته منم عاشق بلالم
قبون دمدوناش (دندان) نوش جونت عشقم گوشت بشه به رونت که چقدر قشنگ میخوری


خاله ش قشنگ خورد ،بعدشم قشنگ رفت دندون پزشكي !