خواب سنگین ...
عسلم ...
امروز از صبح کلی با هم بازی کردیم و چرت بعد از صبحونه ت رو هم نزدی ...
نهار میگو سوخاری و سیب زمینی و گل کلم سرخ کرده داشتیم که با سالاد کاهو کلی خوردی ،آخه خیلی دوست داری ،نوش جونت !
بعد از نهار دیدم غر میزنی ،پمپرزت هم پر بود ،با خودم گفتم تا من ظرفای نهار رو بشورم اینم احتمالا پی پیش رو میکنه و میشورمش و میخوابونمش ...
متکات رو گذاشتم زمین کنار اسباب بازی هات و بهت گفتم :مامان جان بخواب اینجا تا من کارامو بکنم و بیام !
شما هم دراز کشیدی و هر بار که برمیگشتم نگاهت میکردم چون دوربینم ضعیفه فکر میکردم داری تلویزیون میبینی ،کارم که تموم شد اومدم دیدم نخیر خوابی !!!
پی پی هم نکرده بودی ،همونطور توی خواب پمپرزت رو عوض کردم و تو انقدر خسته بودی و خوابت سنگین بود که تکون هم نخوردی و سه ساعت خوابیدی ،بعد از سه ساعت هم با کلی سر و صدا بیدارت کردم !
چند وقته دوباره شبا خوب نمیخوابی ،همش غر میزنی ،فکر کنم بازم دندون تو راهه ...
عروسکم !