لگو ...
یه چند وقتیه عاشق لگوهات شدی ،صبح تا شب باید ولو باشن وسط هال ،نباشن میری سطلشون رو میاری و از من میخوای که درش رو باز کنم و همه رو میریزی وسط هال و با خیال راحت با چیزای دیگه بازی میکنی ...
ولی یه وقتایی هم میشینی و حدودا ده دقیقه مشغولشون میشی و روی هم میچینیشون !
شبها هم موقع خواب با هم جمعشون میکنیم و میریزیمشون توی سطلشون و میرن توی اتاقت اما خاله الهام میگه مقطعیه و از چند وقت دیگه حساااااابی حرف گوش نکن میشی ،خدا نکنه !
منم خیلی لگو بازی رو دوست دارم و خیلی وقتا باهات هم بازی میشم ،اما هر چی من بسازم خرابش میکنی ...
اومدم غافلگیرت کردم ...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی