اُرگ !
دیروز با خاله الهام اینا و خاله مریم و خاله فری رفته بودیم پاساژ نوردی ...
من علی رغم همیشه برای خودم هیچی نخریدم اما برای شما یه اُرگ خریدم !
اونم چی شد ...
داشتیم توی پاساژ بوستان قدم میزدیم که چشمم به یک مغازه بزرگ اسباب بازی فروشی افتاد و دیدم آقای مغازه دار داره این اُرگه رو برای یه خانوم و پسرش تست میکنه ،رفتم توی مغازه و حساااابی ازش خوشم اومد !
خریدمش ،مبارکه !
جالب اینکه شما توی مغازه داشتی میگشتی و به همه اسباب بازی ها دوست داشتی دست بزنی که خاله فری جلوت رو میگرفت و نمیگذاشت ،یهویی انگشتش رو گرفتی و بردی گذاشتیش بیرون مغازه و خودت اومدی تو ،وقتی هم داشتی میومدی تو همش از سر شونه ت نگاه میکردی که نکنه بیاد تو ،هر وقت هم میخواست بیاد سریع برمیگشتی طرفش و دستت رو یه جوری نگه میداشتی که یعنی نیا تو ...
کاش ازت عکس گرفته بودم وکلی از دستت خندیدیم !
خیلی صداهای باحالی داره !
اینم توی تیراژه خوشم اومد ،اما اونجا بزرگتر بود نمیدونم چرا رسید به خونه ما آب شد !!!
اینم دی جی کیان !
حتما هم باید بشینی روی صندلیش ...