اولین باری که خودت خوابیدی ...
یه چند هفته ای بود که تصمیم گرفته بودم که اجازه بدم خودت بخوابی نه روی پای من !
البته تا دو ماهگی هم همینطوری میخوابیدی هااااااااااااا ولی من نمیدونم چطوری یهویی عادت کردی که فقط روی پا بخوابی !
راستش رو بخوای من هم این روزا دست و پاهام (دلیلش رو نمیدونم) خیلی درد میکنه ,شما که ماشاالله وزین ,من هم موقع تکون دادنت روی پاهام قرچ قرچ مفصل های زانوهام رو میشنوم !
دیشب انقدر از اینکه خودت تونستی تنهایی بخوابی ذوق کرده بودم که پریدم با موبایلم ازی عکس گرفتم ...
یه چند هفته ای بود که تصمیم گرفته بودم که اجازه بدم خودت بخوابی نه روی پای من !
البته تا دو ماهگی هم همینطوری میخوابیدی هااااااااااااا ولی من نمیدونم چطوری یهویی عادت کردی که فقط روی پا بخوابی !
راستش رو بخوای من هم این روزا دست و پاهام (دلیلش رو نمیدونم) خیلی درد میکنه ,شما که ماشاالله وزین ,من هم موقع تکون دادنت روی پاهام قرچ قرچ مفصل های زانوهام رو میشنوم !
دیشب بعد از اون بیرونی که رفتیم و من خیلی خسته بودم شما هم زمان خوابت که رسید بدقلقی میکردی و نمیخوابیدی (البته معدود اتفاق می افته) ...
سیستم خواب شبانه شما هم اینطوریه که شما شب ها روی پای من میخوابی و زمانی که خوابت سنگین شد من میبرمت و بعد از بوسیدنت و شب به خیر گفتن و زمزمه کردن توی گوشت که بعد از خدا ما همیشه در کنارتیم میذارمت توی تختت ...
دیشب هم هر چه قدر روی پاهام تکونت دادم دیدم فایده نداره و فقط داره درد کمر و پاهام زیاد میشه ,تصمیم گرفتم روی زمین بخوابونمت تا خسته شی و خودت بخوابی ,دمر خوابوندمت روی تشک دم دستیت و پستونکت رو هم توی دهانت گذاشتم و طبق عادتت پتوت رو روی سرت کشیدم و شروع کردم به خوندن لالایی همیشگی و آروم آروم زدن به پشتت ...
اولش یه خورده تقلا کردی ولی بعد خوابت برد !!!
به همین راحتی ...
همیشه فکر میکردم خیلی سخت باشه ,اما نبود !
امروز نزدیک ظهر و همین الان هم که خوابیدی به همون صورت خوابیدی ....
قربونت برم !
دیشب انقدر از اینکه خودت تونستی تنهایی بخوابی ذوق کرده بودم که پریدم با موبایلم ازی عکس گرفتم ...