عذرخواهی ...
اومدم از تو عذرخواهی کنم گلم ...
این روزااااااااااااا نمیتونم مثل همیشه وبلاگت رو آپ کنم نازنینم !
خیلی درگیرم مامانی ,از صبح که بیدار میشم کارهای خونه و پختن نهار و شام بابایی و سوپ روزانه شما و انجام ریزه کاری های باقی مونده خونه تکونی و از ظهر به بعد هم میریم خونه بابااینا تا آخر شب که بابایی میاد دنبالمون !!!
شب هم انقدر دیر میرسیم خونه که من یه خورده به شما رسیدگی میکنم و یه خورده به خودم و بعد هم لالا تا صبح فردا !
وای که مامانم خدابیامرز چقدر وسیله داره !!!
خسته شدیم به خدا ,کلیش رو دادیم رفت و کلیش رو هم بین خاله مریم و خاله فری تقسیم کردیم !!!
البته دیگه کارا داره تموم میشه ,اما دلم تنگ میشه واسه این دورهمی هااااا توی خونه بابااینا !
این روزا خیلی هم غصه میخورم ,اما سعی میکنم کسی نفهمه ...
امیدوارم توی سال جدید روحیه منم بهتر شه !
خلاصه که ببخش مامانی رو ...