کیان خان جانکیان خان جان، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 3 روز سن داره

مینویسم برای قاصدکم !

متشکرم خدا ...

1392/8/7 13:42
نویسنده : مامان زهرا
386 بازدید
اشتراک گذاری

متشکرم خدا ...

 

پسرم خوب شده ،خیلی هم خوب شده ...

 

پ.ن :عزیزم کلی پست آپ نکرده هست که سعی میکنم این چند روزه همه رو آپ کنم ،یه سری هم هست که قبلا نصفه نیمه نوشتم که اونا رو هم درست میکنم ...

مرسی که کنارمی و بهم امید میدی ...

راستی دارم به توصیه خاله های مهربونت به رمزدار کردن وبلاگت فکر میکنم !

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

فرزانه مامان علی اکبر
8 آبان 92 10:10
خدارو شکر؛ خدااااااایا شکرت کیان جونم خوب شده؛ خدایا شکرت؛ واقعا جمله دیگه ای به جز این به زبونم نمیاد


مرسی عزیزم ...

واقعا خدا رو شکر !
sunny
8 آبان 92 11:10
سلام
چه خبر خوبی...
خسته نباشید.
منتظر پستهای جدید میمونیم.


سلام
ممنون گلم ،متشکرم !

چشم حتما !
فرناز
8 آبان 92 11:40
خدا رو شکر


خدا رو شکر ...
هستی
8 آبان 92 12:42
خدا رو شــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــکر که عشق خاله خوب شد!!!
زهرا جان واقعا میگم به همون خدا قسم قشنگترین و بهترین خبری که الان تونست خوشحالم کنه بهبودی کیان جان هست!!!!
واقعا خوشحال شدم
امیدوارم عشق خاله دیگه مریض نشه ،ان شاالله . . .

باز هم خداروشکر


خدا رو شكر !

متشكرم عزيزم ،خوندن كامنت هاتون خيلي خوشحالم ميكنه عزيزم !

ميبوسم روي ماهتون رو ...
مونا
8 آبان 92 12:52
خدا رو شکر
خیلی خوشحال شدم زهرا .حال پسر ما مریض شده خاله.



خدا رو شكر ...

خوندم وبلاگش رو ،كاريش نميشه كرد جز مواظبت مونا جونم ،سعي كن بهش سوپ مرغ و سبزيجات زياد بدي واقعا حالش رو بهتر ميكنه !

چاي ولرم هم خوبه ،منم قبلا به كيان به هيچ وجه نميدادم اما توي دوران بيماريش خيلي بهش ميدادم و همچنين اب ليمو شيرين !

ان شاالله كه بهتر ميشه ...
سونيا
8 آبان 92 14:40
خيلي خوشحالم كه حال كيان گلمون خوب شده اميدوارم كيان عزيز هميشه تندرست و شاد و خندون باشه و همينطور همه فسقلي هاي ديگه


مرسي نازنين ...

ان شاالله !
بهار مامان رومینا
8 آبان 92 19:24
آخیش.خیلی خوشحال شدم زهرا جون.نگرانیم تموم شد. دلم یه کوچولو شده برای دیدن صورت ناز آقا کیان.میبوسمش.


منم خيلي خوشحالم از داشتن دوستاي به اين مهربوني ...

مرسي بهار جونم !
آرام
8 آبان 92 22:52
خدا رو شکر
بیشتر فکر کن خاله و زودتر



خدا رو شكر ...

والا خاله ش خيلي فكر كردم اما وبلاگ رمز دار دوست ندارم !

يه چند تا پست اول وبلاگ رو رمز دار كردم اما ميرم سر ميزنم خوشم نمياد !!!

موندم چه كار كنم ...
سمیرامامان آوا
9 آبان 92 8:22
خدارو شکر

مریضی بچه ها خیلی سخته ولی واسه ما تجربه است هرچند دردناک


راست ميگي عزيزم ،واقعا !
آرام
9 آبان 92 11:36
کاری که من میکنم رو امتحان کن ...
هیچ دلیلی نداره همه ی عکسهات با کیفیت و از روبرو باشن ...
بازم دلیلی نداره همه ی پستهات عکس داشته باشن
بازم خوددانی


والا ارام جون خيلي درگيرم ،نميتونم از عكسام بگذرم !!!

يعني واقعا كيان چشم خورد !؟

بهار مامان رومینا
9 آبان 92 17:14
راستش زهرا جون فکر کنم آرام کار درستش رو میکنه که عکس درست و درمون نمیزاره.

ولی من نظرم بیشتر روی آشناها و فامیل هست عزیزم که از نزدیک هم رو میبینین.چون چشم یه انرژی منفی هست که از راه دیداری من فکر میکنم بیشتر منتقل میشه !!!


والا بهار جون تو فکر رمز دار کردن وبلاگ هستم ،فوقش رمزش رو به دوستام میگم دیگه !

ولی مشکل اینه که من اصلا نمیتونم به چشم و نظر اعتقاد پیدا کنم ،حالا چرا نمیدونم !!!
سمیرامامان آوا
11 آبان 92 13:29
من به چشم زخم اعتقاد دارم زهرا جون ولی نه به اون شدت که اینجا بحثشه .

مگه میشه همیشه بچه رو قرنطینه داشت که کسی نبیندش !؟

یکم هم نقش ویروس رو باید در نظر گرفت ،انشاله پسر خوشگلمون نه چشم بخوره نه مریضی بیاد سراغش



سميرا جون من هم دقيقا مثل شما فكر ميكنم ...

به نظر من بيشتر از چشم و نظر انرژي هاي منفي كه خودمون براي خودمون ميفرستيم كارسازه !
مریم مامان سام
12 آبان 92 9:15
هوراااااااااااااااااا خدا رو شکر که نی نی خوب شده خدا رو شکرررررررررررررر


هورااااااا