کیان خان جانکیان خان جان، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 9 روز سن داره

مینویسم برای قاصدکم !

کیان و اولین هفت سین ...

1392/1/18 10:20
نویسنده : مامان زهرا
791 بازدید
اشتراک گذاری

یادش به خیر !

همیشه مامانم سبزه عید رو میداد من میریختم ,میگفت :دستت خوبه !

هفت سین رو هم من میچیدم ,مامانم میگفت :خوش یمنی !

عاشق هفت سین چیدن و سبزه گذاشتم ...

امسال هم مثل هر سال هفت سین گذاشتم ,برای خودم و بابایی و شما !

دیشب خاله الهام اینا قرار شد برای عید دیدنی بیان خونه مون ...

منم که داشتم به خونه سر و سامون میدادم به ذهنم رسید که هفت سین رو هم جمع کنم دیگه !!!

به هر حال 17 روز از نوروز گذشته بود !

و

سبزه مون رو که ...

ماهی های تنگ مون هم مرده بودن (البته امسال ما دو تا ماهی گنده و 3 تا ماهی کوچولو به عشق شما خریدیم که یکی از ماهی گنده ها همون روز اول سال نو مرد و 4 تای دیگه هم قبل از اومدن خاله الهام اینا همه یهویی با هم مردن (نمیدونم چرا))

خلاصه که ...

داشتم به این فکر میکردم که یه عکس ننداختیم امسال پای سفره هفت سین ,مثلا هم امسال اولین هفت سین شما بود ...

ببخشید مامانی ...

من خیلی مقصر نیودم !

بیشترش تقصیر بابایی بود که زمان تحویل سال از نیم ساعت قبلش تا یک ساعت بعدش توی حمام بود و کلی حالمون رو گرفت و بعد هم من هی با خودم امروز و فردا کردم تا عید نوروز تموم شد !

همش میخواستم سفره رو جمع کنم هااااا ,اما یاد شب قبل از تحویل سال می افتادم که ترمه های جهیزیه ام رو که بابام (خدابیامرز) از مشهد برام خریده بود آوردم و تا نصفه شب مشغول تدارکات و چیدنش بودم که خاله فری اومد ...

به خاله فری گفتم :همش میخوام این سفره رو جمع کنم هاااااااااا ,اما هنوز از کیان و اولین هفت سین عمرش عکس ننداختم !

خاله فری هم گفت خوب بیا الان بندازیم !

گفتم :بدون سبیزه و ماهی !؟

گفت :از هیچی که بهتره ,کیان به جای سبزه اش!

من هم دلم رو زدم به دریا و لباس های شما رو عوض کردم و قرار شد من شما رو نگه دارم و خاله فری عکس بندازه ...

این روزا هم که عکس انداختن از شما شده معضل ,انقدر تکون میخوری که همه عکس ها تار میشن و توی عکس ها شبیه به روح می افتی !!!

به هر حال که با همکاری من و بابایی و خاله فری یه چندتایی عکس از شما انداختیم که فقط برای خالی نبودن عریضه بد نیست !

اولش که تا گذاشتمت کنار سفره پریدی تنگ ماهی رو برداشتی !

بعد گیر دادی به آینه !

با خیال راحت واسه خودت آینه میخوردی !

اون قرآنی که کنارته عیدی های مهمون ها رو گذاشته بودم بین اوراقش !

اینم بعد از شیطونی هااااااااااااا و بهم ریختن سفره !!!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

فرزانه
19 فروردین 92 11:19
به به! چه هفت سین قشنگی.حسابی پسرونه است مامان با سلیقه.عکس های این پسر عزیز هم خیلی قشنگ شده.خدا حفظش کنه.دلتون شاد باشه همیشه.
آرام
19 فروردین 92 20:21
جونم پسرک خاله عیدت مبارک عزیزم
نرگس
22 فروردین 92 12:07
انشاالله سالهای بعد هم سفره خوشگل میچینین و عسکای خوب میگیرین.

متاسفانه ما هم اصلا نشد که سفره بچینیم چون قبل از سال تحویل رفتیم مسافرت و بعد از 13 برگشتیم........منم حسابی به دلم مونده


ان شاالله سال دیگه !