اولین بوس ...
امروز داشتم نماز میخوندم و طبق معمول زمانهایی که نماز میخونم شما دور و برم میچرخیدی و بازی میکردی و سعی داشتی ببینی که مهری رو که میگذارم زمین و روش سجده میکنم توی کدوم دستمه !!!
البته جدیدا یه وقتایی هم میری زیر چادرم و من برای رکوع و سجده باید کلی صبر کنم ...
خلاصه ...
داشتم نماز عصر رو میخوندم ،رکعت دوم داشتم تشهد میگفتم که اومدی صورتم رو توی دستهات گرفتی و لپم رو بوسیدی و رفتی ...
حیف که سر نماز بودم والا کلی میچلوندمت !!!
البته بعد از نماز کلی چلوندمت و بوست کردم و قربون صدقه ات رفتم ،خودتم ذوق کرده بودی ...
مرسی پسر مهربونم !
راستی جدیدا بیرون که میریم وقتی خسته میشی پاهات رو اینطوری میندازی روی دسته جلوی کالسکه ات !
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی