اولین غلطیدن ...
امروز باز هم مامان رو دوربین به دست کردی ...
توی هال روی پتوت خوابونده بودمت و داشتی با انواع و اقسام سر و صداها با خودت حرف میزدی و من هم توی آشپزخونه داشتم غذا درست میکردم که دیدم صداهای تو داره شبیه به ناله میشه و انگاری که کفری و عصبانی شدی !
همین که دویدم توی هال دیدمت که دمر شدی و داری سعی میکنی که برگردی اما نمیتونی ...
من هم رفتم دوربین رو آوردم و تا تونستم ازت عکس انداختم !
شروع کردی به خوردن شست دستت
و وقتی ناامید شدی از بلند کردنت روی دستات بلند شدی و جیغ کشیدی !
جغجغه هات رو ریختم جلوت تا باهاشون بازی کنی ,اما انقدر کلافه بودی که توجه نشون ندادی ...
و بعد هم گریه !!!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی