اولین حمام با مامانی ...
وای چقدر لطیفی !!!
درست مثل برگ گل !
این رو میدونستم هااااااااااااااااااااا ,ولی امروز که برای اولین بار با هم رفتیم حمام برام مسجل شد که دیگه نمیدمت کسی ببرتت حمام !
وای چقدر لطیفی !!!
درست مثل برگ گل !
این رو میدونستم هااااااااااااااااااااا ,ولی امروز که برای اولین بار با هم رفتیم حمام برام مسجل شد که دیگه نمیدمت کسی ببرتت حمام !
امروز قرار بود نهار بریم خونه دای حمیداینا و بعد از ظهر هم زندایی زهرا یا خاله الهام حمامت کنن !
اما نرفتیم چون حال شما خیلی خوب نبود و من زنگ زدم و گفتم ما نمیایم و اون ها هم کلی ناراحت شدن ,اما خاله الهام زنگ زد و گفت که نهارشون رو برمیدارن و میان خونه ما ...
خلاصه ...
اومدن و نهار رو دورهم خوردیم که خاله الهام گفت آماده ات کنم تا ببرتت حمام !
من هم گفتم چطوره خودم ببرمش و شما نظارت کنین ببینین که از پسش برمیام یا نه !؟
خاله الهام هم گفت فکر خوبیه ...
همه کارات رو هم خودم انجام دادم و خاله الهام و زندایی زهرا فقط ناظر کیفی بودن !
اول رادیاتور حوله خشک کن حمام رو باز کردم و یه لگن بزرگ گذاشتم زیر شیر آب و آب گرم رو باز کردم توی لگن تا به اصطلاح حمام هوا بگیره ...
دوم وسایل بعد از حمامت رو آماده کردم و روی تخت کنار تشکچه تعویضت گذاشتم ! پمپرز ,حوله ,لباس زیر ,لباس رو ,جوراب حوله ای ,کلاه نخی ,دستمال کاغذی برای خشک کردن گوش ها ,سشوار برای خشک کردنت و کرم کالاندولا و روغن بچه ...
سوم وسایل حمامت رو بردم توی حمام ! شامپو سر ,شامپو بدن ,لیف نرم برای بدن ,لیف زبر برای بردن پوسته های سرت ,تنظیف برای روی پام که لیز نخوری ...
چهارم شما رو لخت کردم و سه تایی با خاله الهام رفتیم توی حمام ...
پنجم نشستم روی زمین و شما رو به رو گذاشتم روی پام ...
ششم روی تنت ,دست چپت ,پاهات ,لای انگشتهای دست و پات هات رو شستم و آب کشیدم ...
هفتم برت گردوندم و پشتت رو ,دست راستت رو و سر و گردن نازنینت رو شستم و آب کشیدم ...
هشتم حوله رو پیچیدم دورت و با کمک گرفتن از دستگیره در بلند شدم و اومدم بیرون ...
نهم اول یک کم خشکت کردم با حوله و پمپرزت رو بستم و بعد هم با باد سشوار کامل سر و بدنت رو خشک کردم ...
دهم لباس هات رو کامل پوشوندم و بوسیدمت ...
خاله الهام هم تاییدم کرد و گفت خیلی خوب و مسلط بودم و بدون استرس از پسش براومدم ...
خوب شد ,دیگه فقط باهم میریم حمووووووووووووووووووووم ...