کیان خان جانکیان خان جان، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 5 روز سن داره

مینویسم برای قاصدکم !

رفتم توی استراحت ...

فکر کنم خیلی عجله داری واسه به دنیا اومدن هاااااااااااااااا      امروز با بابایی رفتیم پیش یه دکتر دیگه که ببینیم میشه توی مطب پول بگیره و مامانی رو توی بیمارستان میلاد سزارین کنه که با معاینه و ویزیت من اصلا کل قضیه رفت زیر سوال ...   فکر کنم خیلی عجله داری واسه به دنیا اومدن هاااااااااااااااا      امروز با بابایی رفتیم پیش یه دکتر دیگه که ببینیم میشه توی مطب پول بگیره و مامانی رو توی بیمارستان میلاد سزارین کنه که با معاینه و ویزیت من اصلا کل قضیه رفت زیر سوال  ...   دکتر تا مامانی رو معاینه و سونوگرافی کرد گفت سر بچه خیلی اومده پایین و باید یه گن دیگه ببندم و تا زمان زای...
4 خرداد 1391

دیدمت ...

امروز دوباره دیدمت ...    امروز برای معاینات ماهانه رفته بودم پیش دکتر که توی سونو دیدمت ... دکتر همه جات رو نشونم داد و گفت که وزنت از حد طبیعی 300 گرم بیشتره و قدت هم نرماله ... اما ... بهم گفت که دیگه اصلا پیاده روی نکنم و گنم رو حتی زمان نشستن هم ببندم و بیشتر از 10 دقیقه هم سرپا نایستم  ...   راستی اومدیم خونه مبل های جدیدمون رو هم اوردن !   ...
3 خرداد 1391

تولد مامان زهرا !

 امروز تولدم بود ... سی سالم    تموم شد و وارد دهه چهارم زندگیم شدم ... واقعا دیگه احساس میکنم بزرگ شدم ,مخصوصا اینکه امسال مادر هم میشم و با اومدن تو به زندگیم ,زندگی رنگ و رخ دیگه ای میگیره !   خدابیامرزه مامانمو ,همیشه میگفت که برای معاینات ماه آخر رفته بوده بیمارستان هدایت که دیگه نگذاشتن برگرده خونه چون من داشتم به دنیا می اومدم ,با باباییم تماس گرفته و من خیلی راحت و بدون دردسر سر اذان ظهر به دنیا اومدم ,بعد از اولین الله اکبر ... باورم نمیشه سه دهه زندگی کردم ,یه وقتایی احساس میکنم صد سالمه !!! چقدر زود گذشت ,زود و پر ماجرا ... چقدر هیجان داشتم توی دهه ای که گذشت ... چقدر سختی کشیدم بدون پدر و مادرم ... یک سا...
30 ارديبهشت 1391

پسرکم سال نو مبارک !

سلام عزیز دلم امروز روز دوم عیده و من اومدم سال نو رو بهت تبریک بگم ! امیدوارم که امسال سال خوبی باشه و تو با به دنیا اومدنت واسه من و بابایی خیر و برکت و نیکی بیاری عزیزم! این روزا خیلی بیشتر از قبل توی دلم وول میخوری و اظهار وجود میکنی (فدات بشم الهی)! زمان تحویل سال از خدا خواستم که این روزا زودتر بگذره و روی ماهت رو ببینم  ! خیلی دوستت دارم گلم عیدت مبارک ...   ...
2 فروردين 1391

خدا رو شکر !

خوب خدا رو شکر !   توی سونوگرافی که لخته خون دیده نشد , فقط فشار رگ توی پای چپم خیلی بالاست که باید یک کم رعایت کنم و نمک کم بخورم و زیاد سرپا نایستم! توی برگه جواب هم وزن فعلی شما 550 گرم ذکر شده بود ,قربونت برم من ... توی راه برگشتن از بیمارستان هم کلی توی ترافیک بودیم و بعدش هم با بابایی رفتیم بستنی خوردیم و از شیرینی فروشی برای عید و فردا که اخرین پنج شنبه سال هست (برای خیرات) شیرینی خریدیم! از اونجا هم یه سرم رفتیم خونه مامان جون اینا و به خاله فری هم سر زدم! خیلی خسته ام و سر درد دارم , میرم بخوابم گلم !   ...
25 اسفند 1390

سلام گلم !

خوبی عزیزم ؟   از تکونات معلومه که خوبی نازنینم  ! این روزا خیلی درگیرم مامانی , از یه طرف خونه تکونی دم عید       و از یه طرف دیگه ورم پای چپم حسابی کلافه ام کرده گلم! خوبی عزیزم ؟   از تکونات معلومه که خوبی نازنینم  ! این روزا خیلی درگیرم مامانی , از یه طرف خونه تکونی دم عید       و از یه طرف دیگه ورم پای چپم حسابی کلافه ام کرده گلم!   البته خونه تکونی رو بابایی زحمت کشید و به همراه یه خانومی که برای انجام همین کارها اومده بود خونه مون انجام داد! امسال کارهامون خیلی بیشتر بود چون اتاق بابایی رو ازش گرفتیم و خالی کردیم تا برای شما و وسایلت جا باشه!!! امروز ساعت 2 بعد از ظهر وقت دارم برای سونو...
25 اسفند 1390

سلام قاصدکم ...

  امیدوارم از اینکه این همه دیر تصمیم گرفتم واست بنویسم تعجب نکنی!   عزیز دلم امروز دقیقا 19 هفته کامله که به لطف خدا توی دلم خونه کردی و هر روز به مشاهده رشد تو در درون خودم میشینم!!! اما دوست دارم به من حق بدی گلم ,با اون دو تا خاطره بدی که از بارداری های قبلیم داشتم یه وقتایی میترسیدم از اینکه حتی بهت فکر کنم یا اینکه بهت وابسته بشم... و این دقیقا همون اتفاقیه که الان افتاده و زنجیره این وابستگی داره روز به روز محکمتر و محکمتر میشه! امیدوارم از اینکه این همه دیر تصمیم گرفتم واست بنویسم تعجب نکنی! عزیز دلم امروز دقیقا 19 هفته کامله که به لطف خدا توی دلم خونه کردی و هر روز به مشاهده رشد تو در درون خودم میشینم!!! اما دوست دارم ...
6 اسفند 1390