اولین پایین اومدن از ارتفاع ...
امروز بعد از پست قبلی شما یه دو ساعتی خوابیدی و منم که خواب از سرم پریده بود یک کم وب گردی کردم و بعد هم بابایی اومد دنبالمون و رفتیم سایت تجمیع ...
وای که من چقدر بدم میاد از این فضاهای ا-ن-ت-خ-ا-ب-ا-ت-ی ،احساس میکنم پره از آدمهای عقده ای ...
بماند که موقع ر-ا-ی دادن با خانم سرپرست صندوق دعوام شد چون ایشون تشخیص دادن که بنده دارای شئونات رای دادن نیستم !
کی !؟
اونم من محجبه !!!
حیف که نخواستم از موقعیت باباییت و عمو احمد اونجا استفاده کنم والا ...
استغفرالله ،به گفتن چند تا تیکه بسنده کردم و تا آخر رای گیری با تنفر بهش نگاه کردم !
خلاصه ...
بعد از دادن رای بابایی ما رسوند خونه خاله فری و رفت ...
پریروزا که خونه خاله مریم بودیم خاله مریم گفت که از مبلش خودت پایین اومدی هااااا ،من باور نکردم اما امروز خونه خاله فری به چشم خودم دیدم !
اول به پشت شدی و بعد هم آروم آروم یکی یکی پاهات رو پایین گذاشتی و از مبل پایین اومدی !
خدا به دادمون برسه !!!
اینم عکسهای امروز صبح که یه سیب دادم بهت سرگرم شی ...
تمام سیبه دندون دندون شده بود طفلک !