کیان خان جانکیان خان جان، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 18 روز سن داره

مینویسم برای قاصدکم !

بی قرار !

1392/5/5 22:32
نویسنده : مامان زهرا
301 بازدید
اشتراک گذاری

دو سه روزه خیلی بیقراری ماه من ...

چی شده که همش غر میزنی !؟

شبها تا صبح توی خواب غرغر میکنی ،از نیمه های شب میارمت توی تخت خودمون و بین من و بابایی میخوابی اما انقدر بهمون لگد میزنی و وول میخوری و پهلو به پهلو میشی که ما هم راحت نمیتونیم بخوابیم !

خیلی راه ها رو امتحان کردم ولی جواب نداد و به توصیه دکترت دیشب و امشب بهت قطره استامینوفن دادم چون حدس میزنیم که از دندونت باشه این همه بی تابی ...

مدام بدنت گرمه ،اما تب نداری !

یه خورده بهم ریخته ام عزیزم و این باعث شده کمی بی حوصله و زودرنج بشم !

البته از هیچ محبتی به شما دریغ نمیکنم هاااااااا ولی خوب این بی حوصله گی رو هم نمیتونم تحمل کنم !

احساس خستگی شدیدی میکنم ...

دوستت دارم و برای شاد بودنت تمام خستگی ها رو به جون میخرم !

راستی امشب داشتم با بابایی تلفنی صحبت میکردم که صدای بابایی قطع و وصل شد و من هی میگفتم :الو ،الو ...

همون موقع شما هم برگشتی گفتی :الو ،الو !

خاله فرزانه کلی چلوندت طوطی زیبای من ...

عاشقتم پسرک دوست داشتنی کنجکاو من ...

این روزا هر کیفی که زمین باشه از کنجکاوی های شما در امان نمیمونه !

کیف بابایی ...

تا ته کیف رو خالی نکنی ول کن نیستی !!!

کیف پول مامانی ...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

هستی
7 مرداد 92 16:06
جیگرتو عزیزم با اون دهنت که باز مونده . . .
گل پسر اینقده شیطونی کرده لاغر شده . . . . . .


ميبيني خاله !؟