کیان خان جانکیان خان جان، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 5 روز سن داره

مینویسم برای قاصدکم !

مهربون ...

1392/7/26 13:45
نویسنده : مامان زهرا
321 بازدید
اشتراک گذاری

دارم گریه میکنم (خوب دلم گرفته بود) ،میای رو به روم میشینی و با نگرانی زل میزنی به چشمام و بغض میکنی ...

دارم کتاب میخونم ،میای کتاب رو پرت میکنی کنار و میشینی روی پام و بهم لبخند میزنی ...

دارم تلویزیون میبینم ،میای کنارم می ایستی و صورتت رو به صورتم میچسبونی و تی وی میبینی ...

دارم تلفنی صحبت میکنم ،میای گوشی رو از دستم میگیری و میندازیش کنار ...

دارم توی افکارم غوطه ور میشم ،میای دستهات رو حلقه میکنی دور گردنم و لباتو میچسبونی به صورتم ...

دارم کشوها رو مرتب میکنم ،میای و با دستهای کوچولوت بازوم رو میگیری و برمیگردونی رو به خودت ...

دارم ظرف میشورم ،میای پاهام رو میگیری و وقتی برمیگردم مبینم دستهات رو باز کردی که بغلت کنم ...

دارم روی مبل استراحت میکنم ،میای و انگشت سبابه م رو میگیری و من رو میبری توی اتاقت ...

..................................................................

همه اینها یعنی مادر به من توجه کن !

اما نمیدونی که من بیشتر نیازمند توجه تو هستم و همین نیازمندیها و مهربونی های توئه که هر روز بیشتر از قبل من رو به زندگی وصل میکنه !

عزیز دلم ،کوچولوی مهربون من ،نمیدونم با چه زبونی میتونم به خاطر اومدنت به زندگیم ازت تشکر کنم !

کیان مهربونم دوستت دارم ...

پ.ن :این عکس رو توی آرشیو عکسهای یک ماهگیت پیدا کردم ،اینجا شانزده روزه بودی گل زیبای من !

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

فرزانه مامان علی اکبر
30 مهر 92 2:01
مهربون خاله ه ه ه ه؛ فدات شم که انقدر مامانتو دوس داری


عجبه خاله يه سر به ما زدين !

كلي دنبالتون ميگشتيم ،ادرس وبتونم گم كرديم !

اومدين ادرستون رو بذارين برامون !
مامان پانیسا
30 مهر 92 12:26
کیان خوشگله پهلوان خاله صدیقه
زود خوب خوب شو بیا وبلاگت دلم خیلی برات تنگ شده برای خنده هات
جیگر خاله صدیقه دوست دارم



خاله ش كيان هنوز حالش خوب نيست !

دعا كن براش !

اما خوب ميشه و برميگرديم ان شاالله ...