یه جمعه خوب !
آقاجون و مامان جون دوباره رفتن ییلاق و این جمعه به بهانه روز مادر و رفع دلتنگی شما و مامان جون رفتیم پیششون ! بابایی و آقا هادی هم یه باربند واسه FJ آقاجون خریده بودن که اون رو هم نصب کردن و شما هم کلی شیطونی کردی ... البته فردا روز مادره ولی خوب توی هفته که من نمیتونیم بریم پیششون ... توی فکر یه سفرم ! کلی با ابزارهای بابایی بازی کردی و آتیش سوزوندی ... ...